Web Analytics Made Easy - Statcounter

اندی کارول، مهاجم سابق تیم ملی انگلیس به آمیان، تیمی در خارج از انگلستان پیوسته و عاشق زندگی در شهر آرام آمیان، واقع در شمال فرانسه، شده است

طرفداری | اندی کارول، مهاجم اسبق لیورپول و نیوکسل، در یکم سپتامبر در انتقالی آزاد به باشگاه آمیان در شمال فرانسه پیوست. این بازیکن 34 ساله در مصاحبه‌ای با دیلی میل در مورد اولین تجربه‌اش در فرانسه صحبت کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او همچنین توضیح داد که یک مهاجم انگلیسی که 9 بازی ملی داشته است، چگونه راضی به پوشیدن شماره 99 تیمی در لیگ 2 فرانسه شده است.

اندی با لهجه جوردی‌اش، داستان خود را تعریف کرد: 

 من از 7 سالگی در نیوکسل بودم و اولین بازی حرفه‌ای‌ام را در 17 سالگی انجام دادم. فقط این‌طور فکر کردم: «اگر الان به خارج از کشور نروم، هرگز نخواهم رفت». من برای یک‌فصل دیگر با ریدینگ قرارداد داشتم. من بازی نمی‌کردم و با سرمربی در این مورد صحبت کردم؛ اما او می‌خواست به جوان‌ها فرصت دهد تا پیشرفت کنند.

 

 من یک چالش می‌خواستم؛ چالشی در کشوری جدید؛ یک شروع تازه. با مدیر برنامه‌هایم صحبت کردم و درخواست کردم تا یک باشگاه در خارج از کشور برای من پیدا کند. از اینجا تا کاله (شهری در فرانسه) یک ساعت و نیم فاصله است و من می‌توانم از کاله به اپینگ (شهری در انگلیسی که خانواده‌اش در آنجا ساکن هستند) بروم.

اینجا می‌توانم بچه‌هایم را به باغ وحش ببرم و آنها نمی‌گویند «بیا، بابا (come on dad)»؛ چون مردم درخواست عکس یا امضا نمی‌کنند. یک میخانه کوچک در گوشه‌ای از شهر بود که من با چند نفر از دوستانم برای تماشای بازی نیوکسل-پی‌اس‌جی به آنجا رفتیم. عجب بازی‌ای بود! در آنجا هیچ‌کس با من یک کلمه هم صحبت نکرد.

عادی بودن چیزی بود که اندی مدت‌ها تجربه نکرده بود. زمانی که فوتبال برایش تنها یک سرگرمی بود - لذت خاصی که هنگام تمرین ضربات سر در باغ خانه‌شان در گیتسهد، احساس می‌کرد.

در خانه، عکسی از زمانی که تازه به دنیا آمده بودم، وجود دارد. در اولین روز در خانه، نوزادی یک‌روزه بودم که در بین بطری «Brown ale» و توپ فوتبال که مال پدرم بودند دراز کشیده بود. مادرم در این باره می‌گوید: «این عکس را نگاه کن! پدر احمقت وقتی یک‌روزه بودی این کار را کرد!»  پدرم در کارخانه فولاد کار می‌کرد و قطعات کشتی را می‌ساخت. مادرم نیز در خانه سالمندان، به‌عنوان آشپز کار می‌کرد. پدرم حوالی ساعت پنج به خانه می‌آمد و قبل از شام، یکی دو ساعت را در باغ با هم سپری می‌کردیم. یک‌ودو می‌کردیم و توپ را بالا می‌انداختیم و من این‌گونه بودم: «توپ را بالا بینداز تا هد بزنم!»  من به هرکجا که می‌رفتم، توپی زیربغلم بود. پدرم نمی‌توانست رانندگی کند؛ بنابراین مادرم من را برای تماشای همه بازی‌ها می‌برد. به اسکاتلند، به منچستر، به همه‌جا. در آن زمان، GPS وجود نداشت و بارها راه را اشتباه می‌رفتیم یا به بن‌بست می‌رسیدیم و بر سر نقشه داد می‌زدیم!

او درباره‌ی اینکه اگر پیشنهاد خوب (از لحاظ مالی) نیوکسل به او در 16سالگی نبود، برای اعزام‌شدن به سربازی درخواست می‌داد، صحبت کرد. 

سخت بود. واقعاً سخت بود. پول به حساب بانکی من می‌آمد و مستقیماً خرج می‌شد؛ حتی باوجوداینکه والدینم به من می‌گفتند این کار را نکن؛ اما وقتی که ۱۷ساله هستید و این مقدار از پول را دریافت می‌کنید درحالی‌که دوستان شما درآمدی ندارند، خرج آنها را نیز پرداخت می‌کنید. من پولم را برای چیزهای احمقانه هدر دادم. من به هارودز در لندن می‌رفتم و هزاران پوند را برای آشغال خرج می‌کردم تا چیزی برای نشان‌دادن داشته باشم. در رختکن همه صاحب لامبورگینی یا لباس‌های مد بودند و من با خود می‌گفتم: «آنها این کار را انجام می‌دهند. من هم همین کار را خواهم کرد.» من یک گربه عجیب بنگالی را با 1000 پوند خریدم و آن را دو هفته نگه داشتم. (بعد از دو هفته گربه را به خانواده‌اش داد.) وقتی که به گذشته فکر می‌کنم، دیوانه‌کننده است. خیلی چیزها وجود دارد که آرزو می‌کنم در آن زمان می‌دانستم. نوجوانان فقط پولشان را می‌گیرند و خرج ماشین برند نو می‌کنند. لحظه‌ای بعد پول از بین می‌رود و خانه یا چیز دیگری نخواهند نداشت. باید سازمان یا افراد مورداعتمادی وجود داشته باشند که به نوجوانان بگویند با پولشان چه‌کار کنند تا پولی که در 17سالگی کسب می‌کنند به‌راحتی ناپدید نشود.

کارول سال 2010 را برترین سال دوران بازی خود می‌داند. اگرچه او با شوک بزرگی روبرو شد، 19 گل به ثمر رساند و به نیوکسل در صعود کمک کرد. او پیراهن شماره 9 زاغ‌ها را تصاحب کرد و سپس فروخته شد. او در مورد این انتقال نیز صحبت کرد: 

 من تازه خانه رؤیایی‌ام را در نیوکسل خریده بودم. در آستانه امضاکردن قرارداد جدیدی با باشگاه بودم که ناگهان مجبور به رفتن از باشگاه شدم. صادقانه بگویم، واقعاً نمی‌دانستم چه خبر است. نمی‌خواستم بروم؛ اما به من گفتند که مجبور به ترک باشگاه هستم.

 در اسکای اسپورت، خبری منتشر شد که پیشنهاد 30 میلیون‌پوندی تاتنهام برای «اندی کول» رد شد و پیشنهاد 35 میلیون‌پوندی لیورپول پذیرفته شده است. به دیدار سرمربی باشگاه رفتم؛ او با مالک باشگاه تماس گرفت و مالک باشگاه گفت: «آره. تو رفتی.» خبرنگارهای رسانه‌های زیادی در خارج زمین تمرین حضور داشتند پس در پشت ماشین کوین نولان نشستم و ماشینم را در زمین تمرین گذاشتم. ما در سالن سینما نشسته بودیم و همه اخبار در مورد من بود.

 

 من آنجا نشسته بودم و فکر می‌کردم که «چه اتفاقی در حال رخ‌دادن است؟»؛ تماس‌های زیادی از خانواده و دوستانم داشتم که در مورد شرایط سؤال می‌پرسیدند. ناگهان مدیر برنامه‌هایم با من تماس گرفت و گفت: «هلیکوپتر آنجاست، باید برویم!» من لباس، کیف یا چیز دیگری همراه خود نداشتم. در کمتر از یک ساعت من از نیوکسل رفتم. به‌تازگی خانه‌ای خریده بودم، یک هفته را صرف وسایل آن کرده بودم و حتی در آن زندگی نکردم!

 

کارول در مورد پیوستن به آمیان گفت:

جو کول به من گفت که رفتن به آمریکا بهترین تصمیم عمرش بوده است؛ با دمپایی و شلوارک به ساحل می‌رفت و با مردم محلی والیبال بازی می‌کرد. او «جو انگلیسی» بود. این جوری است که زندگی باید باشد.

 

  قراردادی دوساله امضا کرده‌ام و هیچ برنامه‌ای برای متوقف‌شدن ندارم. راستش را بخواهید، من عاشق فوتبال بازی‌کردن هستم. مهم نیست در چه سطحی باشد. من مدرسه را رها کردم و صرفاً برای انجام سرگرمی‌هایم پول کسب کردم. اگر این کار فقط یک‌بار دیگر در نیوکاسل انجام می‌دادم، خوشحال می‌شدم. تا زمانی که پا به زمین نگذاشته باشید و آن حمایت را در اطراف خود نداشته باشید، حس من را درک نمی‌کنید. حتی نمی‌توانم احساسم را بیان کنم. اگر شغل دیگری داشتم باز در هر فرصتی، فوتبال بازی می‌کردم. خوش‌شانس هستم که برای انجام کاری که دوستش دارم، دستمزد دریافت می‌کنم.

 

من راضی هستم. در چند سال اخیر احساس می‌کنم که می‌دانم چه کسی هستم و این به من احساس راحتی می‌دهد. هیچ‌کس نمی‌تواند من را به جایی که قبلاً بودم بازگرداند. می‌توانید به سمت من هر چیزی پرتاب کنید؛ ولی من احساس امنیت می‌کنم. در اینجا می‌توانم به نانوایی1 بروم و «Pain au chocolat» یا «نان شکلاتی» بگیرم و کسی از من نپرسد: «بازی چگونه بود» یا «آیا می‌توانم یک عکس بگیرم؟». اینجا احساس عادی بودن می‌کنم. من فقط می‌خواستم خارج شوم. آزاد باشم. خودم باشم.

 

1. در کشورهای فرانسه و بلژیک Pâtisserie مکانی است که نان‌های فانتزی و شیرینی می‌فروشد. 

به نظر می‌رسد این ستاره انگلیسی که با انتقال آزاد به تیمی در دسته دو فرانسه پیوسته، با مردم بومی این شهر ترکیب شده است.

از دست ندهید ????????????????????????

واکنش امید حامدی فر به پخش فیلم داد و فریاد روزبه چشمی؛ بزرگ اگر کریستیانو رونالدو و رفقا نیم قرن پیش برای النصر بازی می کردند! / عکس گل تماشایی مهدی قائدی مقابل الوحده از روی ضربه آزاد (الوحده 1-1 الاتحادکلبا) کنایه گواردیولا به بازیکن منچستریونایتد: با پوما در مورد مشکل او حرف می زنم فابریتزیو رومانو: هشتمین توپ طلای مسی توسط دروگبا به او اهدا خواهد شد (زیرنویس فارسی)

منبع: طرفداری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۷۷۲۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مارتین آنسلمی در مسیر موفقیت؛ بیلسای بعدی آرژانتین کیست؟

خیلی‌ها می‌گفتند و الان هم می‌گویند که چون هرگز بازیکن نبودم نمی‌توانم مربی خوبی باشم. برای من مربی بودن به این معناست: داشتن یک ایده، یک مدل بازی. یک روش آموزشی که همه‌‌چیز را دربرگیرد. به کاری که انجام می‌دهید ایمان داشته باشید و سپس آن را به تیم‌تان ارائه دهید...

طرفداری | در دنیای فوتبال امروز، همه‌ی نگاه‌ها به سرمربیان جوان و خوش‌فکری دوخته شده است که معمولاً از پپ گواردیولا یا مارسلو بیلسا تأثیر گرفته‌اند. در میان این مربیان، افرادی هستند که کمتر به آنها پرداخته می‌شود چرا که یا ملیت اروپایی ندارند یا در اروپا مربیگری نمی‌کنند. یکی از این افراد، «مارتین آنسلمی» آرژانتینی، سرمربی ۳۸ ساله باشگاه کروز آزول مکزیک است.‌ او در روزاریو، سانتافه به دنیا آمد و دارای مدرک روزنامه‌نگاری است اما جز مقطعی  کوتاه در تیم فرو، هرگز بازیکن حرفه‌ای نبوده است.

آنسلمی اکنون در میانه یکی از هیجان انگیزترین داستان‌های رنسانس حال حاضر فوتبال است. کروز آزول، در نیم‌فصل اول لیگ مکزیک شرایط سختی داشت و در بین ۱۸ تیم، در رده شانزدهم قرار گرفته بود. پس از آن که آنها فصل را با سه شکست آغاز کردند، باشگاه ابتدا ریکاردو فرتی، سرمربی تیم را برکنار و خواکین مورنو دستیارش، را جایگزین او کرد. مورنو در روزهای فوتبالش، ۱۲۰ بار برای کروز بازی کرده بود. با این حال، این تیم با مورنو تنها به پنج برد از ۱۴ بازی رسید که منجر به تغییر دیگری شد.

کروز آزول، مارتین آنسلمی را انتخاب کرد که به تازگی و بعد از یک سال و نیم هدایت ایندیپندینته دل‌وایه اکوادوز، از هدایت این تیم استعفا داده بود. باشگاه مکزیکی تحت هدایت تاکتیک‌دان آرژانتینی شروعی داشت که کمتر کسی می‌توانست پیش‌بینی کند. لاماکوینا با کسب ۵ پیروزی و یک تساوی در هفت بازی، در صدر لیگ کلاسورا قرار گرفت. بهبود فرم آنها را می‌توان به دفاع مستحکمی که فقط سه گل خورده و خط حمله‌ای که ۱۰ گل به ثمر رسانده بود، نسبت داد.

قهرمانی در سن پایین آنسلمی تنها ۳۸ سال دارد اما مربی باتجربه‌ای محسوب می‌شود. دوران مربیگری او در سال ۲۰۱۵ با تیم‌های جوانان اتلتیکو اکسکرسیونیستاس و کامیسیون اکتیویدادس در آرژانتین آغاز شد. او سپس در تابستان ۲۰۱۶ دستیار گابریل میلیتو در اتلتیکو ایندیپندینته شد اما تنها تا پایان همان سال در این سمت حضور داشت. این مربی در ژوئیه ۲۰۱۷ در باشگاه اتلتیکو آتلانتا، تیم دسته دومی در لیگ اروگوئه دستیار سرمربی شد و نزدیک به یک سال در آنجا ماند تا اولین تجربه سرمربیگری خود را در یونیورسیداد کاتولیکا بی‌آغاز کند.

یک سال بعد، او به عنوان دستیار میگل آنخل رامیرز، به ایندیپندینته دل‌وایه اکوادور پیوست. هردوی آنها در دسامبر ۲۰۲۰ باشگاه را ترک کردند و سه ماه بعد بار دیگر در اینترناسیونال به هم ملحق شدند و این همکاری تا تابستان همان سال ادامه داشت. آنسلمی در ژانویه ۲۰۲۲ سرمربی تیم دسته اولی یونیون لا کالرا شیلی شد اما تنها چهار ماه دوام آورد چرا که این تیم فقط سه بازی از ۱۵ بازی با این مربی را بردند و ۴ شکست و ۸ تساوی ثبت کردند.

در ماه مه همان سال، او به ایندیپندینته دل‌وایه بازگشت، این بار به عنوان سرمربی تیم اصلی. این بار، آنسلمی از شانس خود نهایت استفاده را برد زیرا این تیم در شش بازی اول خود، پنج برد و یک تساوی کسب کرد. این مربی در اکتبر ۲۰۲۲، اولین جام دوران حرفه‌ای خود را با شکست ۲-۰ سائوپائولو در فینال کوپا سودامریکانا (رقابتی هم‌سطح با لیگ اروپا) به دست آورد. یک ماه بعد، با پیروزی ۳-۱ مقابل تیم «۹ اکتبر» در فینال، قهرمان کوپا اکوادور شد.

آنها فوریه و مارس ۲۰۲۳ دو عنوان دیگر نیز به دست آوردند و توانستند ایندیپندنته اس‌دی اوکاس (۳-۰) و فلامنگو (۵-۴ در ضربات پنالتی، ۱-۱ در مجموع) را در فینال‌های سوپرکوپا اکوادور و رکوپا سودامریکانا (سوپرجام باشگاه‌های آمریکای جنوبی) شکست دهند. در همین حال، این مربی تیمش را به مقام دوم سری‌آ سگوندا اتاپای ۲۰۲۲ نیز رساند و پس از آن، در سری‌آ پریمرای اتاپای ۲۰۲۳ در صدر جدول قرار گرفت آنهم با آمار شگفت‌انگیز ۲۰ برد و سه تساوی در ۳۰ بازی!

با این حال، ایندیپندینته در سگوندا اتاپای ۲۰۲۳ فرم خوبی نداشت. آنها فقط در ۶ بازی از ۱۵ بازی خود پیروز و هشتم شدند. این تیم سپس فینال ترسرا اتاپای را در ضربات پنالتی باختند که ششمین بازی متوالی بدون برد آنها را رقم زد. پس از آن بود که آنسلمی باشگاه را ترک کرد. او سپس به مکزیک و کروز آزول رفت و هنوز در این تیم به کارش ادامه می‌دهد.

رویکردهای تاکتیکی پیش از اینکه به خط حمله پرفروغ کروز آزول بپردازیم، مهم است که بر میزان پیشرفت دفاعی آنها تاکید کنیم. قبل از آمدن آنسلمی، این تیم ۱.۷۱ گل در هر بازی لیگ دریافت می‌کرد که این رقم زیر نظر آنسلمی ۸۳.۶٪  درصد کاهش داشته. او تنها یک بار در هفت بازی از  آرایش (۳-۳-۴) استفاده کرده و در دیگر بازی‌ها با پنج سیستم مختلف در پنج مسابقه ظاهر شده است. (۱-۴-۱-۴، ۳-۴-۳، ۲-۵-۳، ۲-۳-۵ و ۲-۱-۴-۳)

در پنجره نقل و انتقالات ژانویه، آنسلمی بر خرید ۶ بازیکن تأکید داشت - کوین میر و لوئیس خیمنز در پست دروازه، کامیلو کاندیدو و گونزالو پیووی در دفاع چپ، لورنزو فاراولی در میانه زمین و گابریل فرناندز به عنوان مهاجم. این بازیکنان به ترتیب از اتلتیکو ناسیونال، نکاکسا، کلاب ناسیونال، راسینگ کلاب، دل‌وایه و پوماس به این تیم پیوستند. به غیر از دو دروازه‌بان، چهار بازیکن دیگر ۲۸ تا ۳۰ سال دارند و همین موضوع نشان می‌دهد آنسلمی به فاکتور تجربه برای کسب موفقیت آگاه است.

باوجود تغییرات متعدد در ترکیب، کروز آزول با توجه به شکل دفاعی و پرسینگ خود، از اصول مشابهی استفاده می‌کند که با نگاهی به مسابقات این فصل نمایان می‌شود. مثلاً زمانی که حریف در خط دفاع خود تصمیم به بازی‌سازی می‌گیرد، یکی از مهاجمان آماده می‌شود تا بازیکن صاحب توپ را پرس کند و سپس توپ به یک هافبک داده می‌شود تا حمله را سازماندهی کند. کروز آزول از یک خط دفاعی بالا استفاده می‌کند، دو بازیکن مسئولیت پرس را برعهده دارند و دو بازیکن عقب می‌نشینند تا در صورت ضدحمله، برتری عددی تشکیل دهند. یکی از مهاجمان نیز در جای خود باقی می‌ماند.

زمانی که حریف در حمله نیز توپ را در اختیار دارد، تیم آنسلمی خط دفاعی ۵ نفره تشکیل می‌دهد، در حالی که دو هافبک نیز عقب می‌کشند. آن‌ها جناح مقابل را باز می‌گذارند و با سوئیچ پرسرعتی، برتری در عمق خود را افزایش می‌دهند. با توجه به خط دفاعی سه نفره مورد استفاده تیم آنسلمی، بسته به اینکه دفاع تا چه اندازه می‌تواند توپ را پیش ببرد، این تیم می‌تواند با پخش کردن مدافعان میانی خود و بالا بردن مدافعان کناری، برتری عددی مورد نیاز را در خط میانی یا حمله ایجاد کند.

مفهوم بازیکنان دونده‌ی میانه میدان نیز به کروز آزول کمک کرده که بیشتر اوقات فضایی برای پاس‌هایی پیدا کند که در ابتدا غیرممکن به نظر می‌رسند. در کارهای بدون توپ نیز آنها یکی از قوی‌ترین تیم‌های جهان‌اند. بنابراین، حملات کروز آزول بر اساس گسترش بازی، شروع با دفاع، دستیابی به برتری عددی در بخش‌های کلیدی و سپس لمس توپ‌های پایانی به‌طور دقیق است.

گفت‌وگوی خواندنی مجله‌ای آرژانتینی با آنسلمی:

«من هرگز رویای فوتبالیست شدن نداشتم. با وجود اینکه در فرو چند بازی انجام دادم اما فکر می‌کنم شرایط فوتبال بازی کردن را نداشتم. چند سال آنجا بازی کردم اما برای من، هدایت تیم چیزی است که از کودکی دوست داشتم. در دبستان و دبیرستان یک رهبر بودم. یادم می‌آید که در جام جهانی ۲۰۰۲ یا حتی قبل از آن و در ۱۵ سالگی به کسی گفتم که قرار است مربی فوتبال شوم. و او گفت که این غیرممکن است زیرا فوتبال بازی نکرده بودم و پاسخ دادم: "خواهید دید که مربی فوتبال خواهم شد." بنابراین، از کودکی رویایم کاملاً واضح بود.
مارسلو (بیلسا) همیشه مربی‌ای بود که از او دفاع می‌کردم چون ما بیلسیستاها چنین هستیم و از او دفاع می‌کنیم. مهم نیست چه چیزی، اما باید از آن دفاع کرد، مثل یک دین است. یک نوجوان بودم که تیم ملی آرژانتین از جام جهانی حذف شد و به این خاطر در مدرسه با سایرین دعوا می‌کردم اما چرا؟ خب، چون هوادار نیوولز هستم و برای هواداران نیوولز، مارسلو همه‌چیز است. بعدها با تیم‌های بیلسا و نیولز فهمیدم فوتبال چیست. چهار ساله بودم و تیم نیولز را از نزدیک می‌شناختم. این اولین چیزی بود که از ذهن یاد گرفته بودم و در مجله‌ای درباره او خواندم و به عکس‌ها نگاه می‌کردم تا ببینم چه کسی در تیم درخشیده است.

حتی موتور سیکلتم را فروختم تا بتوانم به دیدن بیلسا در اسپانیا بروم اما آن موتورسیکلت مشکلات زیادی برایم به وجود آورد. مادرم مخالف خریدن موتور بود اما هنگام تردد با اتوبوس و خواندن در آن، سرگیجه می‌گرفتم. با اینکه از موتور می‌ترسیدم اما خریدم. سپس برای سفر به اسپانیا آن را فروختم، بلیط‌ها را قسطی گرفتم و رفتم. این فرصت را داشتم که به لزاما بروم تا یکی از تمرینات بیلسا را ببینم. در آن زمان در اتلتیک او درهای تمرین را به روی همه باز می‌کرد. بنابراین به تمرین رفتیم. تمرین را تماشا کردیم و سپس در حالی که بیلسا در فینال کوپا دل‌ری ۲۰۱۲ بازی می‌کرد، تیم به مادرید رفت و ما هم به مادرید سفر کردیم. و یک روز قبل از آن، من در هتل منتظر او بودم، افراد زیادی آنجا حضور داشتند و او پیراهنی را برای من امضا کرد.

خیلی‌ها می‌گفتند و الان هم می‌گویند که چون هرگز بازیکن نبودم نمی‌توانم مربی خوبی باشم. برای من مربی بودن به این معناست: داشتن یک ایده، یک مدل بازی. یک روش آموزشی که همه‌‌چیز را دربرگیرد. به کاری که انجام می‌دهید ایمان داشته باشید و سپس آن را به تیم‌تان ارائه دهید و از آنها بخواهید تا آن را با تفاوت‌هایی که ممکن است در طول راه رخ دهد، انجام دهند. با برنامه‌ریزی که شخص دارد، به نوبه خود موفق می‌شود. بنابراین همه اینها مستلزم داشتن ایده‌های خوب، داشتن توانایی متقاعد کردن و داشتن انعطاف‌پذیری برای درک این موضوع است و فراموش نکنید که باید زمینه را درک کنید و لحظه را درک کنید، و درک کنید که چه چیزی به هر فوتبالیست ضربه می‌زند و مشکلات را شناسایی کنید. همیشه وقتی یک برنامه بازی می‌چینم، به برنامه‌ای که دوست دارم فکر نمی‌کنم، به کسانی که می‌خواهند آن را بازی کنند می‌اندیشم. وقتی به تیم فکر می‌کنم، در عین حال به فردی فکر می‌کنم که قرار است این کار را انجام دهد. خود را به جای طرف مقابل قرار می‌دهم تا سعی کنیم به بهترین نتیجه ممکن برسیم و در خدمت تیم باشد.

باید به این فکر کنم که بازیکنم چه احساسی خواهد داشت زیرا شما از او چیزی متفاوت می‌خواهید. همچنین باید به این فکر کنم که چگونه او را متقاعد و از او محافظت خواهم کرد. همه اینها، جدا از این که ایده می‌تواند بد باشد، باعث می‌شود که یک فوتبالیست متقاعد شود.  این واقعیت که اندکی فوتبال بازی کرده بودم باعث می‌شد بیشتر ارتباط برقرار کنم زیرا با حضور در زمین بازیکن بودن را احساس کرده بودم. سوالات زیادی از خودم می‌پرسم که اگر فوتبالیست بودم از خودم نمی‌پرسیدم. اما ضرری ندارد، با سوالات به نتیجه می‌رسیم.»

تعریف‌‌ات از موفقیت؟

«برای جامعه هواداران یا برای جهان، برنده شدن، موفقیت است. باید پیروز شوید تا بفهمید زیبایی برنده شدن دقیقاً همان چیزی است که تجربه می‌کردید و در آن زمان از آن لذت نمی‌بردید تا برنده شوید. وقتی برنده نشدم خوشحال‌تر بودم اما اکنون فکر می‌کنم همه چیز خیلی سریع اتفاق می‌افتد و به همین دلیل بردن را ترجیح دادم. هرگز برای برنده شدن تسلیم نمی‌شوم. هرگز، هر هزینه‌ای که داشته باشد.»

از دست ندهید ????????????????????????

ژوزه مورایس: باافتخار مسلمان شدم و عضوی از یک خانواده ایرانی‌ام آرنه اسلوت سرمربی جدید لیورپول لغو قانون رشد چگونه فوتبال ایتالیا را نابود می‌کند؟ بازیکن فرانسوی به دلیل عوارض واکسن کرونا از فایزر شکایت کرد!

دیگر خبرها

  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • کارگر؛ رضایت شغلی و توسعه اقتصادی
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • لوییس همیلتون: تمام عمرم منتظر قهرمانی آرسنال بودم
  • همیلتون: تمام عمرم منتظر قهرمانی آرسنال بودم
  • شایعه داغ در اصفهان؛ «محمد» نام جدید ژوزه مورایس؟
  • رضایت رئیس جمهور از گزارش مسئولان درباره کاهش تورم | رسوایی برای مدعیان آزادی بیان | گشت ارشاد مدیران در دستورکار وزرا باشد
  • فینال جام حذفی در یک صورت خارج از کرمان برگزار می شود
  • مارتین آنسلمی در مسیر موفقیت؛ بیلسای بعدی آرژانتین کیست؟